مهارت در استفاده از ابزار هاي زمين شناسي براي زمين شناس امروز بسيار مهم و اساسي به نظر مي رسد و مي تواند او را در برداشت هاي صحرايي بسيار کمک نمايد. کمپاس يکي از وسايل اصلي زمين شناسان در برداشت هاي صحرايي مي باشد که مهارت در استفاده از آن مي تواند يک زمين شناس حرفه اي را در رسيدن به هدفش کمک نمايد. کمپاس توسط بسياري از زمين شناسان براي نقشه برداري صحرايي از موضوعات زمين شناسي استفاده مي شود. زمين شناسان بيشترين استفاده را از کمپاس برانتون مي کنند اما باستان شناسان، مهندسين محيط زيست و نقشه برداران نيز از قابليت هاي اين وسيله استفاده مي نمايند. کمپاس برانتون در واقع يک قطب نماست که به دليل داشتن شيب سنج و قابليت حمل راحت به ساير قطب نماها برتري دارد و مي تواند به هر دو روش نشانه روي کمري و چشمي مورد استفاده قرار گيرد. اندازه گيري دقيق ساختار هاي زمين شناسي مانند خط لولاي يک چين، اثر سطح محوري و صفحه محوري و نقشه برداري زمين شناسي بدون استفاده از کمپاس برانتون غيرممکن و کاري نشدني است. در اين نوشتار ما کاربرد کمپاس برانتون را در اندازه گيري تغييرات خطي و صفحه اي ساختمان هاي زمين شناسي ( ساختماني، رسوبي و چينه شناسي) مرور مي کنيم و در مورد استفاده کمپاس در نقشه برداري و اندازه گيري مقاطع چينه شناسي ، اندازه گيري زوايا، ارتفاع و … بحث مي نمائيم.
نخستين بار يک زمين شناس کانادايي به نام D.W. Brunton کمپاس برانتون را طراحي کرد که سپس توسط کمپاني William Ainsworth در دنورامريکا ساخته شد. با وجود طراحي بادوام آن، آينه ظريف و بخش هاي شيشه اي آن در مقابل ضربه و رطوبت آسيب پذير بوده و پس از هر بار استفاده نياز به تعمير و آماده سازي براي استفاده مجدد داشتند. از سال 1972 برانتون هاي اصلي بوسيله کمپاني برانتون در ريورتون ايالت وايومينگ امريکا (Riverton, Wyoming) ساخته و به بازار عرضه شدند. نمونه هاي مشابه از آن به مرور زمان در سوئد، چين، ژاپن و آلمان ساخته شد و امروزه در بازار موجود است.
کمپاس برانتون
کمپاس برانتون از سه قسمت ، بدنه اصلي (box)، بازوي نشانه روي (sighting arm) و درپوش (lid)، تشکيل شده است.
حاوي قطعات مهمي است که عبارتند از:
• تراز چشم گاوي (Bull’s eye level) تراز کروي که براي خواندن زواياي افقي استفاده مي شود.
• صفحه مدرج شيب سنج (Clinometer Scale) براي خواندن زواياي قائم.
• دکمه قفل کننده عقربه (Lift pin)،
• صفحه دايره مدرج (Graduated circle) براي خواندن امتداد.
قسمت هاي مختلف کمپاس و قطب نماي معمولي
بوسيله يک لولا به بدنه متصل مي گردد و شامل:
• پنجره نشانه روي بيضوي شکل(Sighting window)براي نشانه روي به روش هاي کمري و چشمي.
3. بازوي بلند نشانه روي:
• شکاف بيضوي کشيده بر روي طول خود براي مشاهده ساختار هاي خطي.
صفحه مدرج کمپاس برانتون بر مبناي دو مقياس قديمي طراحي شده است.
مقياس ربع دايره ( بيرينگ ): که در آن از حروف و ارقام استفاده مي شود ( مثل N60oE, S20oW) در چهار ربع 90 درجه (NE, SE, SW, NW) مدرج شده است. راستاي شمال و جنوب به ترتيب در بالا و پايين صفر درجه را نشان مي دهند. در اين مقياس شمال و جنوب مبناي اندازه گيري منظور مي شوند.
مقياس هاي آزيموت و بيرينگ براي تعيين جهات جغرافيايي
موقعيت E و W در صفحه مدرج معکوس است، يعني E در سمت چپ صفحه مدرج ( معادل شماره 9ساعت ) و W در سمت راست صفحه ( معادل شماره 3 ساعت) بر روي صفحه مشخص شده اند. اين حالت براي اصلاح در خواندن زاويه طراحي شده است. شايان ذکر است حتي وقتيکه صفحه مدرج چرخانده مي شود، نوک شمال (سفيد رنگ) عقربه کمپاس هميشه رو به شمال قرار مي گيرد. براي مثال براي خواندن زاويه 045 ، ما صفحه را تراز کرده و به سمت راست شمال (جهت عقربه هاي ساعت ) مي چرخيم، اما نوک شمال عقربه به سمت چپ شمال مي گردد ( خلاف عقربه هاي ساعت )، يعني جايي که شرق برروي صفحه مدرج حک شده است و ما زاويه صحيح را قرائت مي کنيم.
کمپاس دستگاهي دقيق و حساس است و هرگز نبايد هنگام قدم زدن کمپاس را به صورت درباز حمل نمود. چنانچه کمپاس در حين عمليات صحرايي آسيب ببيند چنانچه آينه و شيشه محافظ اضافي به همراه داشته باشيم مي توانيم آن را تعويض کنيم، اما اگر لولا خم شود و يا محفظه هاي تراز بشکند، بايد کمپاس را براي تعمير به کارخانه سازنده فرستاد. چنانچه کمپاس در هواي باراني مورد استفاده قرار گيرد و يا آب به درون آن نفوذ کند، بايد کمپاس را باز کرده و آن را خشک کنيم چراکه اگر تکيه گاه عقربه خيس باشد، عقربه صحيح عمل نخواهد کرد. آينه کمپاس را مي توان با ضربه زدن به زائه کوچک نگهدارنده و برداشتن يک واشر فنري شبيه واشري که بر روي جعبه است، بيرون آورده و آينه جديد را جايگزين آن کرد. اين آينه را بايد طوري قرار دهيم که خط سياه نشانه روي آن در زاويه اي عمود بر محور لولاي درپوش کمپاس قرار گيرد. اين کار را مي توانيم با چرخاندن آينه تا زماني که خط نشانه روي آينه از وسط دريچه نشانه روي بگذرد، انجام دهيم. عمل ميزان را سپس با بستن درپوش کمپاس بر روي نوک برگردانده شده بازوي نشانه روي و مشخص نمودن تطابق نوک بازو با خط وسط آينه امتحان کنيم.
زمين داراي قطب هاي جغرافيايي يا شمال و جنوب حقيقي يعني جايي که محور هاي چرخش زمين سطح آن را قطع مي کنند، و قطب هاي مغناطيسي است، يعني جايي که خطوط ميدان مغناطيسي به صورت واگرا از زمين خارج (جنوب مغناطيسي ) و يا به صورت همگرا به آن وارد ( شمال مغناطيسي ) مي شوند.
زاويه بين شمال حقيقي و شمال مغناطيسي ” ميل مغناطيسي ” (magnetic declination) ناميده مي شود. ميل مغناطيسي با موقعيت، زمان ( سالانه و روزانه )، ناهنجاري هاي مغناطيسي محلي، ارتفاع (جزئي و قابل صرف نظر) و فعاليت هاي مغناطيسي خورشيد تغيير مي کند (Goulet, 1999). درواقع ميل زاويه بين نقطه اي که عقربه کمپاس به عنوان شمال نشان مي دهد و شمال حقيقي مي باشد. ميل مغناطيسي در طول خطوطي که اصطلاحا خطوط هم ارز (isogonic lines) ناميده مي شوند ثابت هستند. خط فرضي با ميل مغناطيسي صفر درجه از غرب خليج هودسن، درياچه سوپريور، درياچه ميشيگان و فلوريدا عبور مي کند. قطب شمال مغناطيسي در سال 1999 در موقعيت 79.8° N, and 107.0° W, 75 در مناطق قطبي کانادا در فاصله 1140 کيلومتري از شمال واقعي قرار داشت.
اختلاف موقعيت قطب هاي جغرافيايي و مغناطيسي
جدول انحراف مغناطيسي جهان
تعيين انحراف مغناطيسي:
1- نقشه هاي توپوگرافي چاپ شده: در برخي نقشه ها انحراف مغناطيسي منطقه بوسيله زاويه بين دو پيکان شمال مغناطيسي (MN) و شمال حقيقي (GN) نشان داده شده است.
3- حسابگر آنلاين براي مشخص نمودن آخرين انحراف مغناطيسي براي يک موقعيت مشخص (طول و عرض جغرافيايي) و زمان مشخص.
نمودار ايزوگوني امريکاي شمالي
انحراف مغناطيسي بوسيله چرخاندن پيچ برنجي که در کناره بدنه کمپاس وجود دارد تنظيم و تصحيح مي گردد. براي يک انحراف غربي 15 درجه ( يعني شمال مغناطيسي 15 درجه در غرب شمال حقيقي قرار دارد) صفحه مدرج به سمت غرب يعني در خلاف جهت چرخش عقربه هاي ساعت ( با چرخاندن پيچ ) چرخانده مي شود تا ميخ شاخص روي N15W در مقياس بيرينگ ويا 345 درجه در مقياس آزيموت قرار گيرد. براي يک انحراف 15 درجه شرقي، صفحه مدرج به سمت شرق چرخانده مي شود ( در جهت چرخش عقربه هاي ساعت ) تا ميخ شاخص روي N15E در مقياس بيرينگ ويا 015 درجه در مقياس آزيموت قرار گيرد. در ايران انحراف مغناطيسي به سمت شرق است و مقدار زاويه آن در مکان هاي مختلف متفاوت است.
تنظيم انحراف مغناطيسي در کمپاس
براي تهيه يک نقشه و يا تحليل زمين شناسي و ساختاري يک منطقه بايد مشخصات و موقعيت ساختارهاي صفحه اي و خطي آن منطقه برداشت شود. زمين شناسان نمي توانند بدون دانستن چگونگي استفاده از کمپاس براي بدست آوردن اطلاعات ساختاري و تشخيص مرز واحد هاي ساختاري، يک نقشه مفيد توليد کرده و يا اطلاعات مفيد بدست آورند. بنابراين ما نياز داريم که چگونگي اندازه گيري ساختار هاي خطي و صفحه اي را براي تمام انواع ساختمان ها مثل عناصر رسوبي و ساختماني و مرز هاي سنگ چينه اي نقشه ها، بدانيم.
1. اندازه گيري موقعيت ساختار هاي خطي
3. اندازه گيري زواياي قائم، ارتفاع و فاصله
5. اندازه گيري موقعيت صفحات
7. اندازه گيري موقعيت يک صفحه با تکنيک دو خط
9. تعيين موقعيت با استفاده از کمپاس و نقشه
تعاريف:
راستا زاويه افقي بين يک خط و راستاي مشخص است ( شمال يا جنوب ). يک “خط” يا تصوير افقي يک ساختار خطي شيبدار است يا يک خط افقي روي يک صفحه شيبدار.
ميل يک بردار است يعني داراي دو مولفه مي باشد: يک مقدارميل (زاويه زير سطح افق)و يک سمت ميل(جهتي که ساختار صفحه اي به آن طرف شيب دارد مثل 30oNW ).
امتداد موقعيت يک خط افقي بر روي صفحه حاوي آن است. چون امتداد راستاي يک خط افقي است مي توان راستاي هر يک از دو سمت آن را قرائت کرد. بنابراين 000o و 180oامتداد هاي مشابه هستند.
روند، راستاي يک ساختار خطي است در جهتي که آن ساختار به آن سمت شيب دارد.
براي مثال 060o, 30o ( به اين صورت هم نوشته مي شود: 30o, 060o, يا 30o, N60oE ) که روند و ميل را مشخص مي کند نشان دهنده خطي است که داراي ميل 30 درجه و روند 060 است. شايان ذکر است که خطوط قائم روند خاصي ندارد و روند يک ساختار خطي غير افقي مي بايست از يک مرجع (مثل شمال) به سمتي که خط ميل دارد خوانده شود.
زاويه پيچ زاويه حاده اي است که خط با امتداد صفحه اي که در آن قرار گرفته است مي سازد. براي مثال يک پيچ 40oSW ( به صورت 40 درجه از جنوب غرب خوانده مي شود) به اين معني است که خط داراي زاويه پيچ 40 درجه از ( نه به سمت ) جنوب غرب انتهاي جنوب غربي خط امتداد صفحه اي است که خط در آن قرار گرفته است. لازم به ذکر است که زاويه پيچ عموما يک زاويه قائم يا افقي نيست مگر براي صفحات افقي و قائمي که حاوي عناصر خطي باشند. زاويه پيچ يک جايگزين براي روند و ميل است، اگرچه گاهي تنها راه مفيد براي اندازه گيري صحيح مشخصات يک خط است، بويژه زماني که خط داراي ميل زيادي است.
روش هاي برداشت اطلاعات بوسيله کمپاس:
1- روش مستقيم: در اين روش بدنه کمپاس مستقيما با ساختار مورد نظر تماس داشته و اطلاعات دقيق برداشت مي شود.
در اين روش با توجه به موقعيت قرارگيري سوژه نسبت به کاربر از دو روش نشانه روي استفاده مي شود:
نشانه روي کمري براي سوژه هاي در ارتفاع بالاتر
طريقه در دست گرفتن کمپاس در نشانه روي کمري
نشانه روي چشمي براي سوژه هم ارتفاع
نشانه روي چشمي براي سوژه هاي در ارتفاع پايين تر
در صورتيکه شيء مورد نظر در ارتفاع پايين تري نسبت به کاربر قرار گرفته باشد، مي توان بازوي نشانه روي را به عنوان پايه در زير درپوش کمپاس قرار داده و از شکاف بازو به پنجره نشانه روي و شيء نگريست و پس از تراز کردن تراز کروي، اطلاعات مورد نظر را برداشت نمود
اندازه گيري موقعيت ساختار هاي خطي:
اگر ساختار خطي پايين تر از خط ديد ما قرار گرفته باشد، بازوي نشانه روي و در پوش کمپاس را باز کرده و شکاف بلند بازو را موازي با ساختار خطي مي گيريم. اگر ساختار خطي بالاتر از سر ما قرار داشت ( مثلا روي لايه اي در بالاي سرمان) زير ساختار ايستاده و ساختار خطي را با خط سياه محور آينه درپوش کمپاس در يک رديف قرار مي دهيم. در هر دو حالت کمپاس را بوسيله تراز کروي ( تراز چشم گاوي) تراز مي کنيم. اگر ساختار خطي داراي ميل بود تنها يکي از جهات عقربه ( شمالي يا جنوبي) روند صحيح ساختار خطي را نشان مي دهد.
براي مشخص کردن جهت صحيح، ما بايد از جهات جغرافيايي محلي ، يعني از جهت شمال يا جنوب در صحرا در هر لحظه آگاه باشيم. براي مثال، اگر ساختار خطي اي را که به سمت جنوب (جنوب يا جايي در ربع جنوب غربي يا جنوب شرقي) ميل دارد اندازه گيري مي کنيم، بايد روند عقربه اي را که يکي از اين جهات جنوبي را نشان مي دهد بخوانيم ( مثلا 120o يا S60o E) نه جهات مقابل آن در سمت شمال ( 300o يا N60oW ) را که بوسيله جهت ديگر عقربه نمايش داده مي شود. پس براي يک خط روند هاي 120o و 300oمعادل يکديگر نيستند و تنها يکي از جهات صحيح است ( در اين مثال 120o يا S60o E). جهت صحيح روند ممکن است با جهت سفيد عقربه و يا جهت سياه آن نشان داده شود. رنگ عقربه منوط به چگونگي در دست گرفتن کمپاس (بازوي متحرک در نزديک بدن و يا مقابل) و جهت ديد ما در صحرا ( به سمت شمال يا جنوب) مي باشد. بنابراين براي احتراز از خطاهاي رايج، مهم نيست که کمپاس را چگونه در دست گرفته ايد و يا به چه سمتي ايستاده ايد، تنها بدانيد که شمال يا جنوب جغرافيايي در موقعيتي که ايستاده ايد کجاست و از خودتان اين سئوال را بپرسيد: خط به کدام سمت پايين مي رود ( يعني ميل دارد) ؟ اگر به سمت شمال ميل دارد، عقربه اي را که سمت شمال يا شمال شرقي يا شمال غربي را نشان مي دهد (سفيد يا سياه) بخوانيد نه جهت مقابل آن را. اين راحت ترين و کاربردي ترين راه براي اندازه گيري صحيح يک خط است. البته اگر يک ساختار خطي ميل نداشته باشد ( يک حالت ويژه)، مي توان آزادانه هر کدام از جهات سفيد يا سياه عقربه را قرائت کرد، زيرا خط افقي است (هر دو جهت مشابه است).
اندازه گيري زاويه پيچ براي عناصر خطي:
اندازه گيري زواياي قائم، ارتفاع و فاصله:
همچنين مي توانيم از توابع مثلثاتي براي محاسبه فاصله افقي (x) از نقطه A تا يک جسم در نقطه B به اين صورت استفاده نمائيم. از نقطه A به نقطه C مي رويم به طوريکه خط AC عمود بر خط AB مي باشد. اين کار را مي توان به کمک کمپاس با بدست آوردن زاويه 90 درجه از خط AB انجام داد. با پيمايش (pacing) فاصله AC را 10 متر تعيين مي کنيم( البته اگر اندازه قدم هايمان را بدانيم). زاويه C به B را مي خوانيم. کم کردن اين دو زاويه از هم زاويه b بين AB و CB را مشخص مي کند. حال ما يک مثلت قائم الزاويه ABC داريم که AC = 10m و AB = x است و زاويه b نيز مشخص است. حال از معادله زير استفاده مي کنيم:
و مقدار x به متر بدست مي آيد.
کمپاس مي تواند به روش دستي که بر روي پايه نگهدار(Jacob Staff) قرار داده شده است براي اندازه گيري ضخامت حقيقي واحد هاي سنگ چينه اي ( مانند عضو و سازند) به روش زير مورد استفاده قرار گيرد.
استفاده از پايه نگهدار و کمپاس براي تعيين ضخامت حقيقي لايه ها
براي بدست آوردن موقعيت يک ساختار خطي ما نياز به اندازه گيري امتداد و شيب آن ساختار داريم. براي اين کار از دو روش مي توانيم استفاده کنيم:
اگر صفحه صاف، هموار و غير مغناطيسي باشد راحت ترين راه براي اندازه گيري امتداد و شيب صفحه تماس کناره بدنه کمپاس با صفحه است به صورتيکه حباب تراز کروي در مرکز قرار گيرد. با اين کار خطي افقي موازي محل برخورد کناره کمپاس و صفحه ايجاد مي شود. در اين حالت در خواندن هريک از دو سمت عقربه کمپاس مختاريم ( يعني 140o و 320oامتدادهاي مشابه اند). با اين کار امتداد صفحه مشخص مي شود. مي توان خط امتداد را با يک مداد به موازات لبه بدنه کمپاس بر روي صفحه کشيد. در موارد ويژه مانند زماني که مي خواهيم جهت نمونه هاي سنگي برداشت شده براي بررسي هاي ساختاري را مشخص کنيم بايد يکي از طرفين خط افقي رسم شده را با علامت فلش مشخص کنيم.
تماس لبه کمپاس با سطح لايه براي بدست آوردن امتداد
تراز کروي ( چشم گاوي ) بايد تنظيم شود
روش مستقيم بدست آوردن امتداد لايه
طريقه قرار دادن لبه کمپاس بر روي لايه براي بدست آوردن امتداد لايه
نحوه قرار گيري لبه کمپاس بر روي لايه براي تعيين مقدار شيب
قرار گيري لبه کمپاس عمود بر امتداد لايه براي بدست آوردن شيب آن
تنظيم تراز لوبيايي ( استوانه اي) براي قرائت مقدار شيب
صفحه مدرج شيب سنج
طريقه قرار دادن کمپاس در سطح زير لايه
2. روش غير مستقيم:
اگر صفحه مورد نظر قائم و زمين افقي باشد ( يک حالت خاص )، مستقيما روي لبه صفحه ايستاده و روند لبه صفحه را مي خوانيم اين روند همان امتداد صفحه است.
اندازه گيري شيب توپوگرافي از دور:
معمولا ما نياز داريم تا روند و ميل يک خط اتصال دهنده دو نقطه را مانند خط ميان دو نفر، يا يک نفر تا يک جسم (مانند خانه، برج يا يک علامت ) بدست آوريم. براي انجام اين کار ما مي توانيم از يکي از روش هاي نشانه روي چشمي يا کمري استفاده نمائيم. روش نشانه روي چشمي در بالا توضيح داده شد.
اندازه گيري ميل اين خط به اين ترتيب است: کمپاس را قائم کرده ( بدنه قائم باشد ) تا درپوش و بازوي نشانه روي خميده شود. از درون سوراخ درون راس نشانه روي (sighting tip) و از ميان پنجره نشانه روي نگاه کرده و شيب سنج را تراز مي کنيم تا موقعي که نقطه اي مشخص بر روي هدف مورد نظر رويت شود. اگر دو شخص داراي قد يکسان باشند تقاطع چشمان شخص هدف گيري شده با خط سياه ميان پنجره نشانه روي نقطه مورد نظر است. و اگر ما به سوي فردي که از ما کوتاه تر است ( مثلا 5 سانتيمتر کوتاه تر) نشانه رفته ايم، بايد نقطه مورد نظر را 5 سانتي متر بالاتر از خط ديد او(مثلا روي سر او) در نظر گرفت. وقتي که شخص هدف 5 سانتي متر از ما بلندتر است بايد دهان او را نشانه روي کنيم.
اندازه گيري موقعيت يک صفحه با تکنيک دو خط:
اگرچه تکنيک دوخط بهترين راه براي تعيين موقعيت صفحات کم شيب يا نيمه افقي است، موقعيت صفحات کم شيب کوچک ( مثلا لايه بندي در منطقه لولايي چين هاي ميکروسکوپي) مي تواند به روش آزمون و خطا به صورت زير تعيين شود. شيب لايه را در جايي که فکر مي کنيم به حداکثر شيب ( شيب حقيقي) نزديک است،پس از تراز کردن شيب سنج، اندازه گيري کرده و مقدار آن را به خاطر مي سپاريم. کمپاس را مي چرخانيم تا زماني که گوشه قائم الزاويه کمپاس صفحه را لمس کند. در اين حال شيب را مجددا مي خوانيم. اگر شيب کمتر از عدد قبلي باشد ما از شيب حقيقي فاصله داريم و اگر عدد اوليه به شيب حقيقي نزديک تر است. کمپاس را به حالت اوليه باز گردانده و اين بار در جهت مخالف حرکت مي دهيم. اين کار را تکرار مي کنيم را زماني که ما حداکثر شيب را که همان شيب حقيقي است بدست آوريم. وقتي که شيب حقيقي و مقدار آن مشخص شد، راستاي صفحه را در جهت عمود بر خط شيب اندازه گيري مي کنيم.
استفاده از کمپاس براي تعيين دو نقطه هم ارتفاع:
نشانه روي چشمي براي تعيين ارتفاع نقاط نسبت به خود
يافتن موقعيت با استفاده از کمپاس و نقشه:
اولين کار تنظيم کمپاس با انحراف مغناطيسي ناحيه است. اگر اين کار صورت نگيرد برداشت ها و نتايج آنها اشتباه شده و به مکاني که مد نظرمان است نخواهيم رسيد. انحراف مغناطيسي در منطقه مورد نظر، بايد بر روي نقشه چاپ شده باشد. بعد از يافتن انحراف مغناطيسي بر روي نقشه، بايد آن را بر روي کمپاس خود منتقل کنيم. اگر از کمپاس برانتون استفاده مي کنيم کافي است تا همانطور که قبلا ذکر شد، پيچ برنجي را که در کنار بدنه کمپاس قرار دارد بچرخانيم تا شاخص (index pin) روي صفحه مدرج بر روي ميزان انحراف درست قرار گيرد. براي مدل هاي ديگر کمپاس مي توانيم انحراف مغناطيسي را با چرخاندن دايره مدرج بيروني کمپاس تا زمان قرارگيري عدد مورد نظر روي صفحه مدرج در مقابل خط شاخص لبه بالايي کمپاس تصحيح نمود. براي نمونه هاي ديگر کمپاس که با اين روش ها قابل تصحيح انحراف مغناطيسي نيستند بايد به کتاب راهنماي همراه آن مراجعه نمود. نکته قابل توجه اين است که اين انحراف حتما بايد تصحيح گردد.
ما با نقشه خود در صحرا ايستاده ايم و مي خواهيم از نقطه اي (A) به نقطه ديگر(B) برويم. اولين چيزي که بايد مشخص کنيم جهت A تا B است. دو راه براي اين کار وجود دارد.
تعيين جهت بين دو نطقه بر روي نقشه به کمک نقاله
تعيين جهت بين دو نطقه بر روي نقشه به کمک کمپاس
حال نقشه و کمپاس را با يکديگر مي چرخانيم تا نوک شمالي عقربه کمپاس مقابل عدد 0 درجه روي صفحه مدرج قرار گيرد. اکنون مي توانيم جهتي را که بايد حرکت کنيم با خواندن عددي که حاصل برخورد خط AB با صفحه مدرج کمپاس است بدست آوريم.
حرکت از A به سمت B :
براي اينکه خود را در اين راستا قرار دهيم، کمپاس را طوري به دست مي گيريم که نوک شمالي عقربه جهتي را که ما مي خواهيم نشان دهد اما در ربع کناري. به عنوان مثال ما مي خواهيم به سمت N 20°E حرکت کنيم. براي اين کار کمپاس را طوري حرکت مي دهيم که نوک شمالي عقربه آن مقابل 340° (N 20°W) قرار گيرد.
در تصوير A عقربه شمال شرق را نشان مي دهد درحاليکه جهتگيري کمپاس به سمت شمال غرب است.
با يافتن يک شيء ( مانند يک درخت يا يک تخته سنگ بزرگ) که در مسيرمان قرار گرفته است، مي توانيم آزادانه به سمت آن حرکت کنيم بدون آنکه تغييري در مسيرمان ايجاد گردد. پس از اينکه به شيء مورد نظر رسيديم شيء ديگري را در همان مسير نشانه روي کرده و به سوي آن حرکت مي کنيم. اين کار را آنقدر تکرار مي کنيم تا به نقطه B برسيم.
اکنون ما مي دانيم که چگونه با استفاده از کمپاس خود از A به B برويم. اما اگر محل دقيق ايستادن خود (نقطه A ) را ندانيم چکار بايد بکنيم؟
با رسم سه خط متقاطع بر روي نقشه به راحتي مي توانيم محل ايستادن خود را بر روي آن مشخص نمائيم. در مرحله اول سه جلوه توپوگرافي را که به راحتي مي توانيم بر روي نقشه خود مشخص نمائيم انتخاب مي کنيم ( مثلا قله کوه ). با اولين انتخاب آغاز
مي کنيم و راستاي خط بين آن نقطه تا محلي که ايستاده ايم را بوسيله کمپاس تعيين مي کنيم و با مداد خطي را با همان راستا و به کمک نقاله بر روي نقشه توپوگرافي مي کشيم به صورتي که اين خط از نقطه مورد نظر عبور کند. اين کار را براي دو نقطه ديگر نيز تکرار مي کنيم و خط هاي ديگر را نيز بر روي نقشه مي کشيم. سه خط در يک نقطه روي نقشه يکديگر را قطع مي کنند و آن محل ايستادن ما است.
جهت يابي بدون کمک قطب نما:
ممکن است در يک سفر قطب نما نداشته باشيم و يا قطب نماي ما از کار افتاده باشد. در اين حالت نياز داريم تا راه خود را بدون استفاده از قطب نما و به کمک خورشيد، ماه و ستارگان و طبيعت اطرافمان بيابيم.
براي يافتن موقعيتمان در يک سفر صحرايي ممکن است بالا رفتن از يک تپه و مشاهده اطراف ايده خوبي به نظر برسد. در بالاي تپه خوب به اطرافمان نگاه مي کنيم و آثار فعاليت انسان ها را مي يابيم و مي توانيم تصميم بگيريم که به کدام سمت حرکت کنيم. اما اگر نقشه و قطب نما به همراه نداشته باشيم نمي توانيم مشخص کنيم که کدام جهت شمال است. پس براي تعيين جهات جغرافيايي مي توانيم از يکي از روش هاي زير استفاده کنيم.
1) روش خورشيد و سايه:
يکي از دقيق ترين روش ها استفاده از سايه و خورشيد است. در اين روش به يک آسمان صاف و مقداري زمان نياز داريم. در اين روش به وسيله اي براي اندازه گيري جهات نياز نيست. تنها به يک چوب صاف به طول يک متر و دو قطعه چوب يا سنگ کوچک نوک تيز و يک تکه نخ يا طناب نياز داريم. در صبح و کمي قبل از ظهر، درجه بندي را شروع مي کنيم. چوب بلند را به صورت قائم در زمين فرو مي کنيم. زمين اطراف چوب بايد افقي و هموار باشد. حال يکي از چوب هاي کوچک را در زمين و درست در جايي که سايه چوب بلند تمام مي شود، فرو مي کنيم. طناب را به پايه چوب بلند بسته و سر ديگر آن را به چوب بلند نوک تيز مي بنديم به صورتيکه وقتي طناب را کاملا مي کشيم چوب نوک تيز به قطعه ديگري که در خاک فرو کرده ايم برسد. حال به کمک چوب نوک تيز يک نيم دايره بر روي زمين مي کشيم و تا بعدازظهر صبر مي کنيم. در طول روز سايه کوتاه و کوتاهتر شده و از ظهر به بعد دوباره بر طول آن افزوده مي گردد. در ظهر و هنگامي که سايه در کوتاه ترين حالت خود قرار دارد بر روي نيم دايره راستاي سايه را علامت مي زنيم. در اين حالت سايه راستاي شمال را نشان مي دهد. سرانجام سايه بلند شده و دوباره به نيم دايره رسم شده مي رسد. اين نقطه را باچوب نوک تيز علامت مي زنيم. اگر طناب يا ريسماني براي رسم دايره نداشتيم مي توانيد از يک چوب صاف بلند يا هر وسيله ديگري که بتوان با آن يک نيم دايره رسم کرد استفاده مي کنيم.
2) استفاده از ستارگان و ماه:
در شب مي توانيم به کمک ستاره ها مسير خود را مشخص نمائيم. در نيمکره شمالي ستاره اي که در هر لحظه و در تمامي اوقات در شمال قرار دارد ستاره قطبي (Polaris) ناميده مي شود. حال چگونه اين ستاره را در آسمان شب بيابيم؟ به راحتي اين کار امکان پذير است. چنانچه دب اکبر (Big Dipper) را که شبيه به يک ملاقه دسته دار است در آسمان بيابيم و فاصله دو ستاره انتهايي نوک کاسه ملاقه را به ميزان 5 برابر امتداد دهيم به ستاره پر نوري که همان ستاره قطبي است مي رسيم. اين ستاره جزئي از دب اصغر بوده و هميشه جهت شمال را نشان مي دهد. در نيمکره جنوبي بايد چليپا يا صليب جنوبي (Southern Cross) را در آسمان بيابيم. تا راستاي جنوب را به ما نشان دهد.
به کمک ماه مي توان ستاره قطبي را در آسمان مشخص نمود. اگر بتوانيم ماه را در آسمان ببينيم مي توانيم جهت شمال را مشخص نمائيم. دو راه براي اين کار وجود دارد:
الف: هنگامي که ماه کامل است اگر به سمت ماه بايستيم رو به شمال ايستاده ايم.
ب: زماني که ماه به صورت هلال است اگر دو نوک هلال را بوسيله خطي به هم وصل کرده و ادامه دهيم به ستاره قطبي مي رسيم که جهت شمال را نشان مي دهد. اگر فاصله ماه را تا ستاره قطبي در شب اندازه گيري کنيم مي توانيم از اين فاصله در روز که ماه مشخص است و ستاره قطبي ناپيداست براي يافتن شمال استفاده نمائيم.
3) استفاده از ساعت:
با کمک يک ساعت عقربه دار نيز مي توان راستاي شمال و جنوب را مشخص کرد. ساعت خود را جلوي چشمان خود گرفته و ساعت را به صورتي مي گيريم تا عقربه کوچک که ساعت را مشخص مي کند به سمت خورشيد قرار گيرد. خط نيمساز زاويه بين عقربه کوچک و ساعت 12 راستاي جنوب را نشان مي دهد و جهت مخالف آن جهت شمال را مشخص مي کند.
در هنگام شب نيز ( از 6 عصر تا 6 صبح) چون خورشيد در آسمان نيست. محل آن را معادل ساعتي که در آسمان هست در نظر مي گيريم. دليل تقسيم کردن ساعت به دو بخش اين است که ساعت در شبانه روز 2 دور مي زند ولي خورشيد يک دور که البته اين حالت مشکلي در تعيين جهت ايجاد نمي کند.
بسياري از مردم امروزه داراي ساعت ديجيتالي هستند. براي تعيين جهت کافي است ساعت را خوانده و روي يک کاغذ ساعتي عقربه دار که همان زمان را نشان دهد بکشيم و آن را روي صفحه ساعت خود قرار داده و به روشي که در بالا گفته شد جهت شمال و جنوب را مشخص نمائيم.
اين روش در هواي مه آلود و هنگامي که تنها هاله اي از خورشيد مشخص است و جايگاه آن به خوبي قابل تشخيص نيست نيز کاربرد دارد. در اين حالت کافي است يک تکه چوب نازک داشته باشيم و آن را به صورت قائم در زمين فرو کنيم و سايه آن در روي زمين هم راستا با جهت تابش خورشيد بر روي زمين مي افتد که نوک سايه دقيقا در جهت مخالف خورشيد قرار مي گيرد. حال که جايگاه خورشيد مشخص شده است مي توان از روش شرح داده شده راستاي شمال و جنوب را مشخص کرد.
4) سنجاق مغناطيسي:
روش ديگري که مي توان براي مشخص کردن راستاي شمال و جنوب استفاده کرد، ساختن يک قطب نماي ساده است. براي اين کار نياز به يک سنجاق آهني و يک ليوان آب است. سنجاق بايد سبک باشد تا روي آب شناور بماند و يا مي تواني از يک کاغذ يا برگ درخت در زير آن استفاده نمود تا سنجاق به زير آب فرو نرود. البته با چرب کردن سنجاق به کمک روغن نيز مي توان از فرو رفتن آن جلوگيري نمود.
چنانچه سنجاقي که به کار مي بريم مغناطيسي باشد در اين حالت آن را روي آب قرار مي دهيم و سنجاق مي چرخد وبراي ما راستاي شمال – جنوب را نشان مي دهد. اما اگر سنجاق مغناطيسي نباشد بايد به کمک يک پارچه پشمي آن را مغناطيسي کنيم. و سپس اين روش را به کار بگيريم. اين روش داراي اشکالي مي باشد، تنها راستاي شمال-جنوب را مشخص مي کند و براي ما محل شمال يا جنوب را مشخص نمي کند و ما بايد به کمک روش هاي ديگر محل قطب ها را مشخص کنيم يا آنها را حدث بزنيم.
5) آثار طبيعي:
روش ديگر استفاده از آثار طبيعي موجود است. هنگامي که قطب نمايي در اختيار نبود و خورشيد و سايه اي وجود نداشت و ستاره ها در آسمان ديده نمي شدند مي توان از اين آثار در جهت يافتن قطب ها استفاده کرد.
در جنگل ها و در کنار درخت ها مي توان آثاري را يافت که در يافتن جهت قطبين به ما کمک نمايند. يکي اينکه بيشتر شاخه هاي درختان به جهت جنوب رشد مي کند و شاخه هاي کمتري در جهت شمال مي رويند. اين را مي توان با ايستادن در راستاي تنه درخت به خوبي مشاهده کرد.بخش شمالي تنه درخت مرطوب تر از بخش رو به جنوب آن است و اين به دليل تابش کمتر خورشيد به بخش شمالي مي باشد. اين را مي توان از گلسنگ هاي روييده در بخش شمالي تنه درختان متوجه شد. همچنين برخي جانوران مانند مورچه ها و موريانه ها لانه خود را در سمت روبه جنوب درختان که آفتابگير است حفر مي کنند.
در بهار برف هاي روي دامنه هاي رو به جنوب زود تر از دامنه هاي شمالي ذوب مي شوند. همچنين گياهان و بوته ها در دامنه هايي که رو به جنوب شيب دارند داراي ضخامت بيشتري مي باشند.ميوه هاي درختاني که در دامنه هاي جنوبي قرار دارند سريعتر مي رسد.اين روش هاي طبيعي به صورت کامل قابل اطمينان نيستند و شرايط محيطي و مي تواند توسط عوامل مختلف مانند باد تغيير کند. قبل از استفاده از اين علائم بهتر است از روش هاي مطمئن تري که ذکر شد استفاده نمائيم.
عاشق شروع کردن هستم، هنر من جنگیدن برای آرزوهام هست؛ دنبال این هستم که درک درستی از زندگی پیدا کنم و ازش لذت ببرم برای همین بیشترین سرمایهگذاری رو روی خودم میکنم.